نتایج جستجو برای عبارت :

کجای کار می‌لنگد؟

به گزارش سایت تفریحی چفچفک برگرفته از روزیاتو : سعیده اکبری: مراقب باشید: این ۱۰ علامت به شما نشان می‌دهد که شما درگیر یک رابطه عاطفی مسموم هستید.
اگر برایتان این سؤال پیش آمده که آیا در رابطه عاطفی و عاشقانه شما با همسرتان یک جای کار می‌لنگد و انگار یک چیزی درست سر جایش
ادامه مطلب
⭕️آسیب شناسی دانشگاه‌ها
 
 
          علی سرزعیم _ تحلیلگر اقتصاد
 
 
 
⭕️‌ اگر دیدید در دانشکده‌ها، سمینارهای تخصصی هر چند ماه یک بار برگزار می‌شود ولی انجمن‌های اسلامی هر یکی دو هفته از یک شخصیت دعوت می‌کنند تا در مورد یک موضوع صحبت کنند باید دانست یک جای کار می‌لنگد. وقتی عرصه نقد و نقادی در امور تخصصی در دانشکده‌ها تعطیل است ولی بازار روشنفکری داغ، می‌توان حدس زد که دانشگاه نقش درست خود را ایفا نمی‌کند.
ادامه مطلب
یک جای کار می‌لنگد. روحم نشتی دارد انگار و من نمی‌دانم آن منفذ لامصب کجاست که توش و توانم شرّه می‌کند ازش. این را از همان چند روز پیش که ساعت خوابم بیش‌تر شد فهمیدم. وقتی باز عجول شدم و به دنبال نتیجه‌ی زودهنگام، پنجره‌های خیالم را گشودم. وقتی باز آن‌چه هست کافی نبود و حسرت آن‌چه باید باشد به جانم افتاد. نمی‌دانم چطور اتصالات روانم را کف بگیرم، چگونه ذهنم را صابون‌کاری کنم تا آن حباب بزرگی که رو به ترکیدن است، رخ بنماید. 
 
خرید برنج هاشمی
 
 
خرید برنج و تشخیص برنج مرغوب با توجه ویژگی ظاهری انواع برنج که بسیار شبیه به هم هستند کار آسانی
نیست.
هنگام خرید برنج به چند نکته باید توجه کنید:
یک: از جایی که برنج می خرید اطمینان حاصل کنید که برنج اصل به شما بفروشد بساری از گونه های برنج
شبیه به برنج هاشمی و صدری هستند که به سختی می توان آن را از برنج هاشمی تشخیص داد
دو: اگر قیمت برنج از قیمت عرف بازار پایین تر بود یا برنجی که در شهرستان می خرید با قیمت شالیکوبی
در گیلان ی
 
از زبان یک #سکس وورکر((فاحشه )):
برای اینکه یک ساعت با مردی بگذرانم، 350 فرانک سوییس می‌گیرم.یک ساعت در واقع اغراق است.اگر ... کل این مدت می‌شود یازده دقیقه رابطه‌ی #جنسی.

یازده دقیقه ... !!!

دنیا دور چیزی می‌گردد که فقط یازده دقیقه طول می‌کشد!!به خاطر این یازده دقیقه در یک روز 24 ساعته!!

(با این فرض که همه‌ی زن و شوهرها هر روز عشقبازی کنند، که مزخرف است و دروغ)
، مردم ازدواج می‌کنند،‌خانواده تشکیل می‌دهند، گریه‌ی بچه‌ها را تحمل می‌کنند،مدام ت
 
از زبان یک #سکس وورکر((فاحشه )):
برای اینکه یک ساعت با مردی بگذرانم، 350 فرانک سوییس می‌گیرم.یک ساعت در واقع اغراق است.اگر ... کل این مدت می‌شود یازده دقیقه رابطه‌ی #جنسی.

یازده دقیقه ... !!!

دنیا دور چیزی می‌گردد که فقط یازده دقیقه طول می‌کشد!!به خاطر این یازده دقیقه در یک روز 24 ساعته!!

(با این فرض که همه‌ی زن و شوهرها هر روز عشقبازی کنند، که مزخرف است و دروغ)
، مردم ازدواج می‌کنند،‌خانواده تشکیل می‌دهند، گریه‌ی بچه‌ها را تحمل می‌کنند،مدام ت
 
از زبان یک #سکس وورکر((فاحشه )):
برای اینکه یک ساعت با مردی بگذرانم، 350 فرانک سوییس می‌گیرم.یک ساعت در واقع اغراق است.اگر ... کل این مدت می‌شود یازده دقیقه رابطه‌ی #جنسی.

یازده دقیقه ... !!!

دنیا دور چیزی می‌گردد که فقط یازده دقیقه طول می‌کشد!!به خاطر این یازده دقیقه در یک روز 24 ساعته!!

(با این فرض که همه‌ی زن و شوهرها هر روز عشقبازی کنند، که مزخرف است و دروغ)
، مردم ازدواج می‌کنند،‌خانواده تشکیل می‌دهند، گریه‌ی بچه‌ها را تحمل می‌کنند،مدام ت
طرز تهیه هات‌چاکلت
هات چاکلت یکی از پرطرفدارترین نوشیدنی‌های کافی‌شاپی در تمام فصول سال است. با این‌همه وقتی در مورد هات چاکلت یا شکلات  داغ صحبت می‌کنیم سرمای زمستان بیشتر به دل‌مان می‌چسبد. فرق هات چاکلت یا همان شکلات داغ را با کاکائوی داغ می‌دانید؟ این را به آن خاطر می‌گوییم که در بسیاری از کافی‌شاپ‌ها به جای شکلات داغ، یک فنجان کاکائو داغ به دست شما می‌دهند و شما تصور می‌کنید که دارید هات چاکلت نمی‌خورید و یک جای کار می‌لنگد.
 
 
از زبان یک #سکس وورکر((فاحشه )):
برای اینکه یک ساعت با مردی بگذرانم، 350 فرانک سوییس می‌گیرم.یک ساعت در واقع اغراق است.اگر در آوردن لباس‌ها را حساب نکنیم و تظاهر به محبت و صحبت درباره‌ی مسائل پیش پا افتاده و لباس پوشیدن را کنار بگذاریم، کل این مدت می‌شود یازده دقیقه رابطه‌ی #جنسی.

یازده دقیقه ... !!!

دنیا دور چیزی می‌گردد که فقط یازده دقیقه طول می‌کشد!!به خاطر این یازده دقیقه در یک روز 24 ساعته!!

(با این فرض که همه‌ی زن و شوهرها هر روز عشقبازی ک
طرز تهیه هات‌چاکلت
هات چاکلت یکی از پرطرفدارترین نوشیدنی‌های کافی‌شاپی در تمام فصول سال است. با این‌همه وقتی در مورد هات چاکلت یا شکلات  داغ صحبت می‌کنیم سرمای زمستان بیشتر به دل‌مان می‌چسبد. فرق هات چاکلت یا همان شکلات داغ را با کاکائوی داغ می‌دانید؟ این را به آن خاطر می‌گوییم که در بسیاری از کافی‌شاپ‌ها به جای شکلات داغ، یک فنجان کاکائو داغ به دست شما می‌دهند و شما تصور می‌کنید که دارید هات چاکلت نمی‌خورید و یک جای کار می‌لنگ
 احترام به عقاید دیگران کار نکوییست، اما در جامعهٔ ما گویا اکثر آدم‌ها این مسئله را فقط برای خودشان می‌پسندند؛ یعنی دوست دارند همه به عقیده و آیین آن‌ها احترام بگذارند اما وقتی نوبت خودشان می‌شود کمیت احترام‌گذاشتنشان حسابی می‌لنگد؛ روی می‌آورند به تمسخر و جنجال و...  واقعا مایهٔ تاسف است!
مَثَل آن دختر مَثَل آدم و حواییست که به دلیل
رعایت نکردن قانونِ بدون دلیل عالم بالا، از بهشت پیاده‌شان کردند، بعد هم فرمان
رسید که باید عذرخواهی کنند تا بتونند روی زمین زندگی کنند. رعیت باشی این مثل به
گُوشَت نخورده است به گُوشت و پوست و استخوانت رسیده است، زن رعیت یا رعیت زن باشی
نصف این مثل که نه، دو برابر آن به تو به ارث رسیده است. فقط یک جای این مثل می‌لنگد
و آن این که برای ما سیب‌زمینی‌ها داخل اسنپ‌های زمینی، بهشت داخل جهنم هم نیست. راس
شاید قدیمی ها شب که می شد ، سرِ یک ساعتِ مقرری ، چراغِ گردسوز یا
شمع را خاموش می کردند و در سکوتِ مطلق و آرامشی سنتی و اصیل ، چشمانشان را
می بستند و خیلی راحت ، خوابشان می برد !قدیمی ها ، دغدغه و نگرانی هایشان کمتر بود ،قدیمی ها ، دلشان خوش تر و زندگی هایشان بهتر بود !زمانِ ما فرق دارد !ما در عصری پر از دلهره سِیر می کنیم ،عصرِ بحران ،عصرِ بی ثباتی !اینجا نه از آن حال و هوایِ اصیل ، خبری هست ،نه از آن جمعِ صمیمی و حمایتِ خالصانه !ما در بی پناه ترین
گاهی می ایستم و به زندگیم نگاه می کنم. به چیزهای که دارم اول فکر می کنم و بعد به نداشته های که دوست دارم داشته باشم. آیا مسیری که الان هستم مرا به آنها خواهد رساند؟ اگر نبود به این فکر می کنم کجای کارم می لنگد. آنگاه که می یابمش شروع به برطرف کردنش می کنم. داخل رابطه با دیگران سعی می کنم چیزی که نیستم، نگویم. حتی اگر انسانی خوبی باشم. نمی گویم: هستم و می گویم: سعی می کنم آدمی خوبی باشم. چند وقت پیش با مادر محدثه حرف می زدم و می گفت؛ بنظرم آدم خوبی هست
ای تف تو روی‌ت بشر که بعد این‌همه سال فخر و کبر و کثافت‌بازی‌های علمی هنوز نتوانستی بفهمی چه مرگ‌ت است. بعد این‌همه کندوکاو در ذهن و قلب و جان و روحت نتوانستی بفهمی دقیقا کجای کار می‌لنگد که این‌طور تمام روز یک گوشه افتاده‌ای و ذهنت قفل کرده رو هلاجی آدم‌های دیگر. سال‌ها نتوانستی با آدم‌ها حرف‌ت را بزنی، گله کنی، فریاد بزنی، پشیمان شوی، گریه کنی، امروز می‌بینی با خودت هم نمی‌توانی درست و حسابی حرف بزنی. شاید هم زیادی یقه‌‌‌ء این ب
من از کودکی‌هایم دنبال تو می‌گشتم. زمانی که کامیون اسباب‌ بازی‌ام را با نخ دنبال خود می‌کشیدم و توی خیابان راه می‌رفتم. وقت‌هایی که با دوچرخه‌ی سفید و کوچک‌م میدانی‌ِ نزدیک خانه را بارها و بارها می‌چرخیدم. حالا که به تمام گذشته‌ام فکر می‌کنم، جای خالی تو را در تمام روزهایم حس می‌کنم. همین حالایش خوب‌تر از آنی که واقعی باشی. و خاطراتم، بچگی‌هایم، روزهای گرم تابستان، کوچه‌های برفی، اولین باری که جای خالی مادر را حس کردم، اولین باری
خرید کتاب زبان انگلیسی
گفتن از اهمیت یادگیری انگلیسی در روزگاری که اگر کسی انگلیسی نداند و به مهارت­های کامپیوتری آشنا نباشد بی­سواد محسوب می­شود، لزومی ندارد. همۀ ما می­دانیم که بدون این زبان یک پای ارتباطمان با جهان می­لنگد. امروزه در همۀ کشورهای پنج قاره کلاس­های آموزشی زبان انگلیسی و کتاب­های زبان در دسترسند. برای یادگیری هر زبانی یکی از بهترین وسیله­ ها کتاب­های آموزش زبان انگلیسی است. کتاب از ابتدایی­ترین و کاربردی­ترین وسایل برا
نوشته بودم: ... ولی تو خوب باش. خوب که نباشی خیالم جمع نیست.بعد فکر کردم مهم نیست با من باشی یا نباشی، مهم نیست این‌جا باشی یا نباشی، مهم نیست دیگری را به من ترجیح بدهی یا ندهی، مهم نیست من خوشبخت و خوشحال باشم یا نباشم. هیچ کدام این‌ها مهم نیست. همین که تو خوب باشی کفایت می‌کند.بعد فکر کردم دوست داشتنِ زیاد، آدم را تا کجاها که نمی‌تواند بکشاند. فکر کردم که تو یک انسان مستقلی و می‌توانی گاهی خوب نباشی. می‌توانی ناراحت باشی، عصبانی باشی، مستاص
 
خرس خیاط یک انبار باروت زیر شهر را کشف کرده است. این خبری بود که لازم نبود اخبار اعلام کند. خود به خود، چهره به چهره، نگاه به نگاه منتقل شد. 
اولین نفر کسی بود که خرس خیاط را در حال خروج از دری زیرزمینی دید. چهره مبهوت و گنگ خرس خیاط با امواج نامرئی نگاهش لحظه ای و کوتاهش خبر را انتقال کرد. ناقل خرس خیاط بود و بعد فراگیر شد. 
 
 شهری ساخته شده روی انبار باروت؟ یا باروت تعبیه شده زیر شهر؟ یا باروت تزریق شده به تن شهر؟ زیاد فرقی نمی کند. اما حالا ت
آه سلام عزیزم مائده.
چقدر واژه ها همچون ماهی سر میخورند ...از ذهنت و از قلمت. و سکوت گاهی زیباترین صدای این روزهای توست...آسمان بنفش و درخت اناری که یرقان گرفته...همه و همه از صلح می گویند. بله ؛ صلح درونی.
می دانم که چندوقتی است که دائم حواست به خودت بوده و کنترل افکارت! کنترل همه چیز! و می دانستی که این تمرین خودآگاه بالاخره بک روز جواب می دهد...عزیزم!میفهمم که به این روند عادت کردی ؛ به هل دادن خودت در مسیر ، انگار وقتی دریایت آرام است و تلاطم ندار
میل جنسی تان را در آشپزخانه تقویت کنید!!!
 
 
 

با چند غذای مخصوص میل جنسی و هم استقامت خود را بالا ببرید
 
اگر احساس می کنید در زندگی جنسی تان چیزی می لنگد، لازم نیست به سراغ داروها و انواع تبلیغات دیگر در این مورد بروید. گاهی فقط کافیست هنگام خرید چند غذای مخصوص برای خود بردارید و با کمک آنها هم میل جنسی و هم استقامت خود را بالا ببرید.
ادامه مطلب
 
نمی دونم این چه حکایتی است بعضی افراد که درگیر ادبیات و.موسیقی و شاخه های از هنر هستند در گیر فساد اخلاقی هم هستند. 
هنرشان هم بهانه این فساد ....
به قول دوست عزیزم تاتا زندگی شخصی آدمها به ما ربطی ندارد، آنچه میان چهار دیواری خانه با یار و همسر و هم خوابه شان اتفاق می افتد.
اما از دید من وقتی این بی بند و باری تبعاتی در جامعه داشته باشد. قربانی بی فریاد بسازد و چرخه هی بچرخد یک جای کار بد می لنگد همان جا که باید دست و پای این افراد چه هنرمندان به
در این مطلب به معرفی ویژگی های دام های بیماری و نحوه تشخیص مناسب آن می پردازم . امیداورم برای کسانی که در شغل دامداری مشغول به فعالیت هستند مفید باشد
ویژگی های دام بیمار: 1 -عدم تمایل به راه رفتن، بی حال و گوشه گیر بودن 2 -عقب ماندن از گله 3 -در مراحل شدید تر بیمـاری، دام شـما با زور هم از جایش بلند نمی شود، سـپس روی جناغ خود مـی خوابـد و در مراحـل به پهلو می افتد. دام بیمار سر خود را پایین نگه مـی دارد و نـسبت بـه اتفاقـاتی کـه در اطـرافش مـی افت
می‌دانید یک نقاش کی می‌فهمد که نقاشی‌اش تمام شده؟ دقیقا در همان لحظه‌ای که همه چیز به نظرش تمام شده و بی‌نقص می‌آید. همان لحظه‌ای که دیگر نمی‌تواند چیزی از خود به نقاشی اضافه کند. همان لحظه‌ای که می‌بیند هر تغییر و دست بردنی در نقاشی فقط کار را خراب‌تر می‌کند. در عالم نقاشی اما یک لحظه‌هایی هم هست که می‌دانی کار تمام نشده، می‌دانی یک جای کارت می‌لنگد اما باز هم نمی‌توانی چیزی از خود به نقاشی‌ات اضافه کنی. نمی‌دانی مشکل از کجاست. نم
✍ درخواست قصاص برای عمو
⬅️ دختر نوجوان در حالی از دادسرا خواهان قصاص عمویش شد که پدربزرگ و برادرش از خون قاتل گذشت کردند.
◀️ شامگاه 26 فروردین 1397 مأموران کلانتری 144 جوادیه تهرانپارس هنگام گشت در خیابان دماوند – تقاطع خیابان اتحاد با خودروی آزرایی مواجه شدند که راننده‌اش به قتل رسیده بود. با کشف جسد موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد.
◀️ با حضور تیم تحقیق مشخص شد راننده خودرو با شلیک گلوله به قتل رسیده است. در باز
✍ درخواست قصاص برای عمو
⬅️ دختر نوجوان در حالی از دادسرا خواهان قصاص عمویش شد که پدربزرگ و برادرش از خون قاتل گذشت کردند.
◀️ شامگاه 26 فروردین 1397 مأموران کلانتری 144 جوادیه تهرانپارس هنگام گشت در خیابان دماوند – تقاطع خیابان اتحاد با خودروی آزرایی مواجه شدند که راننده‌اش به قتل رسیده بود. با کشف جسد موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد.
◀️ با حضور تیم تحقیق مشخص شد راننده خودرو با شلیک گلوله به قتل رسیده است. در باز
نوشته بودم: «... و فراموش می‌شی؛ همانطور که ابرها و برگ‌ها.» نوشته بودم: «من از هنگام تولد تاکنون سقوطی بی‌پایان کرده‌ام. من به درون خویشتن سقوط می‌کنم بی‌آنکه به ته برسم.» نوشته بودم: تو برای من همان گالاتئا برای پیگمالیونِ پیکرتراشی که ساختش و بعد دلباخته‌اش شد. نوشته بودم... خاطرم نیست. خیلی چیزها نوشته بودم. خیلی چیزها. حالا اما به قول گلشیری سکوت کرکسی ست نشسته بر کنگره‌ی برج. حالا هرچه هست سکوت است و سکوت و سکوت. نه دلتنگی، نه سرخوردگی
عزت نفس را می‌توان احساس
ارزشمندی درباره‌ی زندگی شخصی، اجتماعی و شغلی‌مان تعریف کنیم. اگر در دوران کودکی
از سوی خانواده، دوستان یا محیط مدرسه مورد عشق و احترام قرار گرفته باشیم، عزت
نفس سالمی در ما شکل می‌گیرد.
کمال مطلوب این است که ما همه‌ی
این شرایط را در دوران کودکی تجربه کنیم و عزت نفس ما تقویت شود. اگر در خانواده
احساس کنیم که قدر و منزلت ما را می‌دانند، به ما مهر می‌ورزند، همسالان ما را در
جمع خود می‌پذیرند و قبول می‌کنند و در محیط
روزانه یا در طول هفته موسیقی‌های مختلفی را می‌شنویم. ممکن است پاپ باشد یا کلاسیک، راک، محلی یا الکترونیک و مدرن. اما آنچه ناخودآگاه رخ می‌دهد، نوع شنیدن هرکدام از این موسیقی‌هاست. واکنشی که انسان در مقابل هر سبک از موسیقی نشان می‌دهد. یا به بیان استاد «نادر مشایخی»: شِنَوِش - روشِ شنیدن.
مثلا در یک کنسرت راک، نشستن روی صندلی و با دقت گوش دادن آن‌چنان متعارف نیست! این نوع موسیقی شما را وامی‌دارد با آن تعامل داشته باشید و هم‌گام و هم‌ضرب ب
نمی‌دانم نهضت سوادآموزی با نسل معلم‌هایی که رو به بازنشستگی هستند چه کرده! همگی یک تخته کم دارند! همگی مبتلا به مرضِ «من که کارام رو خوب انجام میدم! من که همیشه سر وقت میرسم! من که چیزی رو نمی‌شکنم!» و امثالهم هستند! این «من، من!»هایشان کلافه‌ام می‌کند. ما با این مادرها و معلم‌های ایده‌آل‌گرا بزرگ شدیم. قوانین و انتظاراتشان همچون حکومت نظامی بوده! باید هم نسل ما به افسردگی و اضطراب دچار شود! اصلا هر کسی که مبتلا نشده یعنی یک جای کار می‌لن
عادت کرده‌ایم دیگر به شنیدنِ این‌قسم
خبرهایی که اگر نباشند گویی یک‌جای کار می‌لنگد. سوختنِ دانش‌آموزان در فلان مدرسه‌ی
محروم به‌خاطر نبود یک بخاری‌یِ ایمن و حالا سقوط اتوبوس در درّه و مرگ 10 جوانِ
دانش‌جو. تصور کن مرگِ 10 دنیا با کلّی آرزو و برنامه و ایده و عشق و انگیزه و ...؛
کسی چه می‌داند شاید یکی از این 10 نفر می‌توانست در آینده دارویی کشف کند برای
درمانِ سرطان، ایدز و دردهای لاعلاجِ امروز. شاید یکی از این 10 نفر می‌توانست در
آینده تبدی
بعضی شب‎ها و روزها چنان احساسات و عواطف درونم به جوش و خروش می‎آیند یا فکرهای مختلف مغزم را قلقلک می‎دهند که به سختی خودِ قبلی‎ام را پیدا می‎کنم. می‎خواهم بگویم بعضی اوقات خودت هم نمی‎دانی چه حالی داری! فقط می‎دانی انگار یک جای کار می‎لنگد و روح و ذهنت به شدت درگیر اتفاقات نیفتاده می‎شود، نمی‎دانی آن لحظه عصبانی هستی، رنجیده‎ای، ناراحتی و بغض داری یا اصلاً می‎خواهی اشک شوق بریزی. گویی همه سوداها و نیروی بی‎کران جوانی و همه‏‎ی اشتی
به گزارش سایت تفریحی چفچفک برگرفته از روزیاتو : سعیده اکبری: مراقب باشید: این ۱۰ علامت به شما نشان می‌دهد که شما درگیر یک رابطه عاطفی مسموم هستید.
اگر برایتان این سؤال پیش آمده که آیا در رابطه عاطفی و عاشقانه شما با همسرتان یک جای کار می‌لنگد و انگار یک چیزی درست سر جایش نیست، ما به شما کمک می‌کنیم تا با پرده‌برداری از این علائم در رابطه خود به سالم یا سمی بودن آن پی ببرید.
روابط عاطفی عاشقانه زیبا هستند اما گاهی به حجم خواسته‌های طرفین از ی
شب که می‌شود دلم می‌خواهد حرف بزنم. مثل سگ دلم می‌خواهد حرف بزنم. کلمه‌ها مثل آن مخلوط مهوع گیر کرده پشت حلق قبل از استفراغ دلشان می‌خواهد از مغزم بزنند بیرون. نکته‌ی مسخره‌اش اینجاست که نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم. گاهی اوقات خودم هم خودم را نمی‌فهمم.
دیشب یک نفر برایم نوشت:‌ «شما خیلی جذاب هستید.» مدت‌ها بود کسی با این صراحت از من تعریف نکرده بود؟ برایش نوشتم: «واقعا؟» باورم نمی‌شد که جذاب باشم. برایش نوشتم: «من احتمالا آدم دوست داشت
واژه ها برای گفتن هستند یا نگفتن؟ یا طرح این فرضیه که چه قدر به متنی که می خوانیم باید اطمینان کنیم؟
با همین پرسش به حرف هایی سَرَک می کشم که درباره ی این موضوع خوانده ام. همان حرفهایی که بعضی وقت ها خیلی درشت و غیرقابل هضم می شوند برای کسی که می خواندشان. مثلا اینکه از خواننده توقع برود چیزهایی را از متن بفهمد که حتا در معنای جملاتی که نوشته هم نیست. جدا از مباحثی که درباره ی برداشت معانی مختلف از یک متن در ادبیات هست، اما موضع اینجا سر این است
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ، نهایتاً به نظام کاست ساسانی ختم شد. انقلاب مشروطه و عدالتخواهی ملّت ایران، نهایتاً به دیکتاتوری رضاخان پهلوی ختم شد. حماسۀ بصیرت 9 دی 88 هم به دولت بی‌تدبیری و ناامیدی حسن خان روحانی ختم شده است. راستی کجای کار می‌لنگد؟ اگر فتنه‌گران در روز عاشورا کف و سوت نمی‌زده و پرچم امام حسین(ع) را به آتش نمی‌کشیدند و حاج سعید حدّادیان آن نوحۀ معروفش را نمی‌خواند که:
«در روز عزا حرمت ارباب شکستند
علمدار کجایی؟ علمدار کجایی؟
یک روز یک جایی می خواندم نوشته بود: اگر میخواستی کاری را انجام دهی و نیاز
به تأیید و تشویق دیگران داشتی یک جای روانت می لنگد. شاید اگر بخواهیم از لحاظ
علم بالینی این پروسه ی روانی را بررسی کنیم و برگشت بزنیم به ابتدای عمر کودکی،
نوجوانی و جوانی به این برسیم که وقتی کودک از همان ابتدا مورد تأیید و تشویق
والدینش قرار گرفته باشد، اگر به جای تحقیر و سرزنش از آنها حمایت و پشتیبانی
و اعتماد به نفس دریافت کرده باشد، آن وقت همین کودک در
نوجوانی و جوان
داشتم شبکه‌های داخلی و ماهواره‌ای را ناامیدانه 
بالا و پایین می‌کردم که روی فیلم
سینمایی «برادرم خسرو» که از یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای پخش میشد متوقف شدم. چند دقیقه بعد به خودم آمدم دیدم
محو فیلم شدم و نمی‌خواهم جزئی‌ترین دیالوگش را هم از دست بدهم. شاید چون احساس می‌کردم شخصیت‌هایش دارند حال و
روز من را روایت می‌کنند. هم با میترا
همزادپنداری می‌کردم هم خودم را در
خسرو می‌دیدم. 
در ادامه داستان لو می رود:
ناصر به آرامی و بی‌نشان، در
طبقِ تجاربِ کوچکی چنین به‌نظرم می‌رسد که هر فردی در گسترش واژگان فارسی، نقش زیادی دارد. نزدیک‌ترین تجربه، همین امروز بود. اولین جلسۀ کلاس آنلاین‌مان با یک مشکل فنی شروع شد. نیاز داشتم به دبیر بگویم که مشکل از بچه‌ها نیست، اینجا host که شما باشید مشکلی دارد. به‌جایِ  host، گفتم «میزبان».
هر چندباری هم که نیاز بود از این کلمه استفاده کنم، علی‌رغم اینکه گاهی خودِ دبیر از «هاست» استفاده می‌کرد، می‌گفتم «میزبان». بالاخره بعد از این کلاسی که ات
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ، نهایتاً به نظام کاست ساسانی ختم شد. انقلاب مشروطه و عدالتخواهی ملّت ایران، نهایتاً به دیکتاتوری رضاخان پهلوی ختم شد. حماسۀ بصیرت 9 دی 88 هم به دولت بی‌تدبیری و ناامیدی حسن خان روحانی ختم شده است. راستی کجای کار می‌لنگد؟ اگر فتنه‌گران در روز عاشورا کف و سوت نمی‌زده و پرچم امام حسین(ع) را به آتش نمی‌کشیدند و حاج سعید حدّادیان آن نوحۀ معروفش را نمی‌خواند که:
«در روز عزا حرمت ارباب شکستند
علمدار کجایی؟ علمدار کجایی؟
فیلم خوبی است. جالب آن که رشت زیاد بارانی است و من هر شب که این فیلم خوب را برای نمایش گذاشته بودم دقیقا فضای بیرون خانه مثل فضای بیرون خانه فیلم بارانی بود فکر کنم سه بار شد آخریش هم همین امشب اولیش هم از صدا و سیما با سانسور جذاب.شخصیت قدرت اصلی داستان است. ذره ذره آن سیاه پوست ترس و وحشت آن سفید پوست و اتفاقات به جا و به اندازه جذابیت خوبی به داستان داده اما داستان نساخته. جودی فوستر بازی شاهکاری دارد حس را انتقال می دهد بیخود نیست در تاپ 10 من
قانون جذب چیست ؟
قانون جذب می‌گوید: زندگی ساده است. زندگی شما تنها از دو چیز تشکیل شده است، چیزهای مثبت و چیزهای منفی. هر بخش زندگی‌تان، خواه سلامت، ثروت، روابط، کار یا شادی می‌تواند مثبت یا منفی باشد؛ یا ثروت فراوان دارید یا آه در بساط ندارید. یا سرشار از سلامتی هستید یا مریض احوالید. روابطتان شاد است یا دشوار و در بن‌بست است. کارتان یا هیجان‌انگیز و موفق است یا رضایت‌بخش نیست و ناموفق است. یا لبریز از شادی هستید یا بیشتر مواقع احساس خوبی
به نظر من این‌که مسئله‌ای را جوری بیان کنی که بتوانی صددرصدِ منظورت را منتقل کنی و هیچ‌کس هم دچار سوءتفاهم نشود هنر بزرگی است. ولی فکر می‌کنم چنین چیزی هیچ وقت محقق نمی‌شود یا دست‌کم من چنین هنری ندارم. همیشه یک جای کار می‌لنگد. اما با وجود همه‌ی این‌ها باید گفت.با توجه به پست قبل و نظراتی که دریافت کردم، چیزی ذهنم را درگیر کرده که البته ارتباط چندانی با سوال پست قبل ندارد.این‌که در پزشکی همه‌ی تمرکز ما روی درمان است. درمان، به هر قیمتی
#نقد_شعر تو باشی با تو دنیا ، اعتباری تازه خواهد یافت جهان گرد ست و بی سامان ، مداری تازه خواهد یافت هوای عشق مسموم و چه لیلی های بی مجنون اگر باشی کنارم اعتباری تازه خواهد یافت زمین ویرانه ای نحس و مزین با لوگوهایشتو انسانی بیاور ، دل ؛ عیاری تازه خواهد یافتوجودم پر شد از آه و صبوری تا به کی آخر گذر از حس حیوانی تباری تازه خواهد یافت تشعشع های قلبم را اگر با چشم دل دیدی چه حالی دارد این بینش ، وقاری تازه خواهد یافتسکوتی در میان آمد ولی چشمانمان
به قلم دامنه : پست ۷۶۰۹ . به نام خدا. سال ۱۳۸۴ بود که «نقدونگاه» در حوزه به چاپ رفت و دروازه‌ی اولین شماره‌اش به رویم گشوده شد. حوزه، برای ما نسل دهه‌ی چهلی، آن هم در جوانی، خیلی‌خوب تلاش می‌نمود. مجله‌هایی غنی، آزاداندیشانه و پربار و پیام‌دار چاپ و توزیع می‌کرد. بگذرم.
 
در «نقدونگاه»، آنجا، در یکی از گفت‌وگوها با ۵ کارشناس ادبیات و هنر کشور، حوزه‌ی علمیه در ترازوی ادبیات گذاشته شد. هر پنج شخصیت، نکات خواندنی گفته بودند. مثلاً در ص ۷۹ ت
همه‌چیزِ این مطلب که در برگه‌ی کاربری با نام کاربری (آی‌دی) maria_baharii در اینستاگرام منتشر شده، عادی به‌نظر می‌رسد. توؤیتی از حساب کاربری رسمی و فارسی‌زبان وزارت امور خارجه‌ی اسرائیل که نقل‌قولی (درست) هم از شیمون پرز دارد. اما صبر کنید! شما اگر با یک کلاهبردار طرف نباشید، مدیر این کاربر، قطعاً ناآگاه است.
تاکنون، ۷۸۷نفر این مطلب (پست) را پسندیده‌اند و ۵۱نفر برای آن دیدگاه نوشته‌اند. مطلبی که در برگه‌ای پرطرفدار با نام کاربری یک خانم منتش
«فلاسفه تا امروز تنها جهان را تفسیر می‌کردند، در حالی که مساله‌ تغییرِ آن است». این جمله‌ی کارل مارکس بازتاب‌دهنده‌ی افتراقِ بین نظر و عمل است. طرفدارانِ تغییر می‌گویند باید کاری برای این جهان کرد، آنها طرفدارانِ تفسیر را (یعنی روشنفکران را) محکوم می‌کنند که در برجِ عاج‌شان نشسته‌اند و به ریش وضعیتِ اسف‌بار دنیای امروز می‌خندند.
در موردِ این مناقشه می‌توان سخن‌ها گفت، اما عجالتاً مطلبی به ذهنم می‌رسد که شاید خالی از لطف نباشد. در
همه‌چیزِ این مطلب که در برگه‌ی کاربری با نام کاربری (آی‌دی) maria_baharii در اینستاگرام منتشر شده، عادی به‌نظر می‌رسد. توؤیتی از حساب کاربری رسمی و فارسی‌زبان وزارت امور خارجه‌ی اسرائیل که نقل‌قولی (درست) هم از شیمون پرز دارد. اما صبر کنید! شما اگر با یک کلاهبردار طرف نباشید، مدیر این کاربر، قطعاً ناآگاه است.
تاکنون، ۷۸۷نفر این مطلب (پست) را پسندیده‌اند و ۵۱نفر برای آن دیدگاه نوشته‌اند. مطلبی که در برگه‌ای پرطرفدار با نام کاربری یک خانم منتش
 
یک روز با آیت الله مصباح هم همین کار را کردند، یکهو بایکوت شد و تلاش گردید که جایی مطرح نشود. کسی دعوتش نکند به دیدارش نروند اخبارش را پوشش ندهند دوره های تابستانی اش را برای دانشجویان مشابه سازی کنند و ...
منظورم به اصلاح طلبان و فتنه گرها و لیبرال ها و غربزده ها نیست. آنها که از اول هم آبشان در جوی انقلاب نمی رفت.
حتی منظورم این نیست که بگویم آیت الله مصباح هم فاقد ایراد و نقد است؛ خیر.
با احمدی نژاد هم همین کار را کردند. با حسن عباسی، سعید قاس
 
برای من که بارها و بارها برای مخترع ماشین ظرفشویی فاتحه خوانده بودم و دعایش کرده بودم سخت بود که مدتی بدون ماشین ظرفشویی بمانم و یکی از دوست نداشتنی‌ترین کارهای آشپزخانه را مدام تکرار کنم.
امشب وقتی فرضیه دیگری مطرح شد تعمیرکار دیگری آمد و رفت، نمی‌دانستم به علت بسیار کوچک خرابی ماشین بخندم یا گریه کنم. آقای محترم و خوش صحبت تعمیرکار بیشتر قطعه‌های ماشین ظرفشویی را از هم جدا کرد و بعد حدس زد موتور سوخته، که از مکالماتش با یک نفر دیگر فهم
اگرجزو عروس و دامادهایی هستید که هنوز مدت زیادی از زندگی تان زیر یک سقف نمی گذرد، شاید درباره مسایل جنسی با هم مشکلاتی داشته باشید. کم تجربگی و دانش کم ممکن است پایه های رابطه جنسی شما را سست کند و با دردسرهای زیادی مواجه شوید.
 
مشکلات جنسی در بیشتر موارد از سوی زوج ها جدی گرفته نمی شوند. زنان و مردانی که برای یک سرماخوردگی به پزشک مراجعه می کنند، اغلب از بیان مشکلات جنسی شان طفره می روند.در چنین مواردی، قبل از هر چیز باید بپذیرید که در رابطه
کلاس ششم ابتدایی که بودم فقط با یک نفر از همکلاسی هایم در حد خاطره گویی معاشرت می کردم و خاطرات زیبایی از زبان او شنیده ام که یکی را می خواهم تعریف کنم.او درباره بچگی خودش برایم تعریف کرد و گفت: وقتی بچه تر بودم مادرم بهم میگفت تو باید ریاضی دان شوی و زندگی خوبی را برای خودت بسازی و من هم فکرم این بود که اگر ریاضی بفهمم دیگر زندگی ام بهشت می شود.تمام وقتم را صرف فهم ریاضی میکردم و هدفم همین بود،البته پدرم یکی اهل دین بود و همه اش در حال نماز بود و
کلاس ششم ابتدایی که بودم فقط با یک نفر از همکلاسی هایم در حد خاطره گویی معاشرت می کردم و خاطرات زیبایی از زبان او شنیده ام که یکی را می خواهم تعریف کنم.او درباره بچگی خودش برایم تعریف کرد و گفت: وقتی بچه تر بودم مادرم بهم میگفت تو باید ریاضی دان شوی و زندگی خوبی را برای خودت بسازی و من هم فکرم این بود که اگر ریاضی بفهمم دیگر زندگی ام بهشت می شود.تمام وقتم را صرف فهم ریاضی میکردم و هدفم همین بود،البته پدرم یکی اهل دین بود و همه اش در حال نماز بود و
چرا پیام نور؟ این پرسشی است که اغلب بعد از مشاهده سوابق تحصیلی و پژوهشی ام از من می پرسند. پاسخ این سؤال، بیشتر جنبه شخصی و خصوصی دارد و به اوضاع و احوالم در سال 84 باز می گردد؛ اما واقعیت این است که همین بخش از سوابقم گاهی به معضل بزرگی تبدیل می شود. فرصتهای زیادی را به دلیل این انتخاب از دست داده ام، بدون آن که واقعاً چنین هزینه هایی در آن زمان، قابل پیش بینی بوده باشد. اساساً مگر در این سرزمین، چه چیز قابل پیش بینی است؟
برای این که کم کم از شر ا
کلاس ششم ابتدایی که بودم فقط با یک نفر از همکلاسی هایم در حد خاطره گویی معاشرت می کردم و خاطرات زیبایی از زبان او شنیده ام که یکی را می خواهم تعریف کنم.او درباره بچگی خودش برایم تعریف کرد و گفت: وقتی بچه تر بودم مادرم بهم میگفت تو باید ریاضی دان شوی و زندگی خوبی را برای خودت بسازی و من هم فکرم این بود که اگر ریاضی بفهمم دیگر زندگی ام بهشت می شود.تمام وقتم را صرف فهم ریاضی میکردم و هدفم همین بود،البته پدرم یکی اهل دین بود و همه اش در حال نماز بود و
کلاس ششم ابتدایی که بودم فقط با یک نفر از همکلاسی هایم در حد خاطره گویی معاشرت می کردم و خاطرات زیبایی از زبان او شنیده ام که یکی را می خواهم تعریف کنم.او درباره بچگی خودش برایم تعریف کرد و گفت: وقتی بچه تر بودم مادرم بهم میگفت تو باید ریاضی دان شوی و زندگی خوبی را برای خودت بسازی و من هم فکرم این بود که اگر ریاضی بفهمم دیگر زندگی ام بهشت می شود.تمام وقتم را صرف فهم ریاضی میکردم و هدفم همین بود،البته پدرم یکی اهل دین بود و همه اش در حال نماز بود و
دیانای عزیزم
میخواهم به هانه اینکه دارم به تو نامه می نویسم، سر 44 نفری که این وبلاگ کذایی را می خوانند درد بیاورم. ولی فقط بهانه است. تو نمیخوانی...همانطور که من یادم رفته چطور باید روحت را بخوانم. قبلا می توانستم. یادت هست؟ چند سال پیش بود؟ یک دهه؟ 
برایت مینویسم چون من دلتنگم. شاید خودم هم چندان دلتنگ نباشم. احتمالا به خاطر ناطور دشت خواندن است. بله دارم ناطور دشت را میخوانم. اسمش را نشنیدی؟ عیبی ندارد. این هولدن، راوی داستان مدام دلش تنگ است.
همیشه وقتی دیگران لمسم می‌کردند معذب می‌شدم. مثل بقیه‌ی دخترها راحت نبودم که در بغل دوستان دخترم لم بدهم یا شب‌ها کنارشان بخوابم. عادت نداشتم که دیگران را بی‌دلیل بغل کنم. وقتی که حنانه، محمد، امین و دوست‌دخترش خیلی راحت در جایی تنگ کنار همدیگر دراز می‌کشیدند، بدن‌هایشان به هم چسبیده بود و همدیگر را بغل می‌کردند ترجیح می‌دادم که وارد این بازی‌های کثیف نشوم! در عوض همیشه دوست داشتم که معشوقه‌هایم مدام مرا در آغوش بگیرند و نوازشم کن
می گویند یک چند روزی به پایان دنیا مانده و آخر
دنیاست، هر کسی چمدانی دارد ببندد، چراغ ها را خاموش کند، دسته گاز را چک کند و از
خانه اش بزند بیرون و برود یک آخر دنیای دیگر پیدا کند تا از این آخر رسیدن، جان
سالم به در ببرد. اما من لبتابم را روشن کرده ام و دارم برای تو می نویسم. بله این
یک عاشقانه است و تو شاید از خواندن آن کمی شگفت زده بشوی چون بهرحال آخر دنیاست
ولی در عین حال قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد چون من به ادامه دار بودن زمان به
نامتناهی بودن
او از همان کودکی آرام و صامت بود؛ برخلاف خواهر بزرگترش که از دیوار راست بالا می‌رفت! در دنیای خودش سیر می‌کرد، پای مجلس بزرگترها نمی‌نشست و ساعات زیادی از روز را در خواب سپری می‌کرد.
در دوران دبستان، به شدّت حواس پرت بود. همه این را به حساب بازیگوشی‌اش می‌گذاشتند اما در حقیقت خودش هم نمی‌دانست چرا تا این اندازه به دنیای اطرافش بی‌توجه است. نه که افسرده یا منزوی باشد! گفتم که! در دنیای خودش سیر می‌کرد.
امکان نداشت که پاک‌کن جدیدی بگیرد و
با دوستان گروه مطالعاتی مان از خانه خارج می
شویم که فاطمه بی هوا می گوید از اهالی سیاست خوشم نمی آید. بعد از مدتی تبدیل می‌شوند به
انسان هایی بدبین. به وضوح با او مخالفم به دلایل متعدد ولی می‌گذرم. 

بی دلیل می خندم و می گویم من اتفاقا وقتی بسیار
در عالم سیاست بوده ام و اتفاقا آن روزهایم از دوست داشتنی تر روزهایم بوده است؛
خیلی نور بود توی آن روزهای دانشگاه، انتخابات و ...

نگاهم می کند و برای اولین بار بی رودربایسی می
گوید: توبدبین نیستی ولی در
با دوستان گروه مطالعاتی مان از خانه خارج می
شویم که فاطمه بی هوا می گوید از اهالی سیاست خوشم نمی آید. بعد از مدتی تبدیل می‌شوند به
انسان هایی بدبین. به وضوح با او مخالفم به دلایل متعدد ولی می‌گذرم. 

بی دلیل می خندم و می گویم من اتفاقا وقتی بسیار
در عالم سیاست بوده ام و اتفاقا آن روزهایم از دوست داشتنی تر روزهایم بوده است؛
خیلی نور بود توی آن روزهای دانشگاه، انتخابات و ...

نگاهم می کند و برای اولین بار بی رودربایسی می
گوید: توبدبین نیستی ولی در
وای. عصبانی ام. خسته ام. مخم تاب برداشته. عنان صبر و طاقت از دستم دررفته. عقلم به جایی قد نمیکشد. اعصابم خورد و له و لورده شده. به هر دری میزنم بسته است. واقعا گیج و ملولم. خدایا! چرا این دهه هشتادی ها را آفریدی!؟ واقعا شاکی ام!
آی ملت! نمیشود. واقعا نمیشود دو کلمه حرف حساب با این بچه های دهه هشتادی زد. البته قبول دارم که بین شان بچه خوب و حرف گوش کن و حسابی هم پیدا میشود. ولی عمومشان لایتچسبک اند. من که در تعامل با این بچه ها همه جام می لنگد. باید یک زب
. چرایی خود را بیابید
افراد با انگیزه هرکاری را با چرا شروع می‌کنند. چرا این کار را انجام می‌دهید؟
اگر صرفا به این دلیل که کوهی برای بالارفتن وجود دارد، کوهنوردی می‌کنید، وقتی به بخش سخت داستان برسید، احتمالا نخواهید توانست ادامه دهید. اما اگر بدانید چرا این کار را انجام می‌دهید و این کار برای شما بسیار باارزش باشد، در هر موقعیتی می‌توانید توانایی‌های خود را بروز دهید.
برای نمونه چرایی من ساده است: می‌خواهم تا جایی‌که می‌توانم سطح کیف
به نام خدا
 
نمی‌دانم کجای کار می‌لنگد اما هیچ چیز در این مملکت سر جای خودش قرار ندارد!
هیچ چیز که گفتم البته اغراق است و اگر به معنای واقعی کلمه هیچ چیز سر جایش نبود الان وضع خیلی بد تر از این حرف ها بود(هر چند الان هم چنگی به دل نمی‌زند) اما حداقل بعضی چیز های مهم سر جایشان نیستند، مثلا آدم های لایق و با سواد و کار بلد و دانشگاه رفته و خدا شناس بیشتر از این که در بطن حوادث و در وسط رودخانه‌ی جریان اتفاقات کشور باشند، در ساحل آرامش خود به دور ا
بسم الله الرحمن الرحیم

✅ دغدغه اساسی روحانیت
همیشه دین بوده است اما "نه دین به ما هو دین" بلکه "فهم، تبیین و
تحقق" دین.
✅ البته میزان توجه روحانیت به هرکدام از حیثیت‌های (فهم – تبیین و
تحقق) دین متفاوت بوده و شاید تاکنون بیشترین توجه روحانیت به "تبیین دین" بوده است
که محدود شدن به آن از موانع اساسی کارکرد روحانیت است.

همیشه کسانی در روحانیت بوده و هستند که حتی چندان دغدغه
تبلیغ و تبیین دین را نیز نداشته‌اند و تا آخر عمر خود صرفا مشغول فهم دی
هر آنچه که باید برای انتخاب یک پیراهن مردانه بدانید
همه ما آقایان هنگامی که به یک میهمانی دعوت می شویم اولین چیزی که ذهن ما را درگیر خود میکند انتخاب پیراهن مردانه و لباس مناسب است. اما ویژگی های پیراهن مردانه در اصل به خوبی نمیدانیم. در ادامه تصمیم داریم که این موضوع را بررسی کنیم. لطفا با ما همراه باشید.
پیراهن مردانه در استایل آقایان بسیار نقش به سزایی دارند. همچنین پیراهن مردانه جز آن دسته از پوشاک آقایان هستند که باید در کمد هر یک از آق
بزرگواران وبلاگ‌هایی چون حلزون، هیچ و ردپای خاکستری زمان لطف کردند و بنده را به این همایش؟ خیزش؟ جوشش؟چالش؟ پویش؟ (چیه بالاخره؟) نیز دعوت نمودند. 
اولین پست همین پویش را اول صبح با چشمانی نیم‌باز، می‌خواندم و پیش از اینکه متن تمام شود، پوزخندی زده و دلم به حال بی‌نوایانی که در انتهای این پست به ادامه‌ی پویش دعوت می‌شوند، کباب شد و گفتم بیچاره‌های از دنیا بی‌خبر. خیالم راحت بود که کسی مرا دعوت نخواهد کرد و همچنان می‌توانم زیرپوستی در و
اگر قصد خرید یک گوشی دست دوم را دارید، حتما باید به موارد و نکات خاصی دقت کنید تا سرتان کلاه نرود! اما این نکات چه هستند؟ در این مقاله قصد داریم به 8 نکته مهم که باید قبل از خرید یک گوشی دست دوم به آن ها توجه شود اشاره کنیم. با ما همراه باشید.
مقدمه‌ای در رابطه با خرید یک گوشی دست دوم
خیلی از افراد عقیده‌ای مبنی بر خرید گوشی های نو ندارند و خرید یک گوشی دست دوم را به گوشی نو ترجیح می‌دهند. بنا به عقیده این افراد وقتی با یک هفته استفاده از یک گوشی
بردهای الکترونیکی یخچال فریزر
 
در یخچال و تمام لوازم الترونیکی، یک برد مادری وجود دارد که پردازش اصلی اطلاعات را انجام می دهد، گاهی چند تا برد ممکن است با هم هماهنگ کار کنند که در آن صورت نیز  یکی از آن ها برد اصلی خواهد بود که دیگر برد ها را با هم همانگ می کند و به آن ها فرمان می دهد.
 
 
برد الکترونیکی در یخچال و دیگر لواز خانگی
به طور کلی هر برد تعدادی سنسوردارد که آن ها را کنترل و مدیریت می کند.
سنسور گرما
سنسور فشار دما
سنسور گاز های مختلف
ا
حتما شما هم ضرب المثل رایج تن‌تان می‌خارد را شنیده‌اید! خارش بدن بیشتر از آنکه خنده دار باشد، یک نشانه جدی است؛ با مجله دلتا همراه باشید.
خارش بدن؟! خجالت می‌کشید از اینکه تن خود را بخارانید؟ علت خارش بدن شما چیست؟ شاید شما بیماری خاصی دارید که باعث می‌شود همیشه تن‌تان بخارد؛ این یک ضرب‌المثل خنده دار نیست؛ خارش دست و پا و پوست بدن نشانه یک مشکل جدی است؛ پس آن را شوخی نگیرید؛ مجله دلتا پزشک خانواده شما است؛ با ما همراه باشید.
خارش ناگهان
نقد و بررسی Shutter Island
روایت نخست Shutter Island
تدی دنیلز (لئوناردو دی‌کاپریو) یک مارشال ایالات متحده آمریکا همراه همکار تازه‌اش چاک ایول (مارک رافالو) برای بررسی درباره‌ی فرار یک بیمار روانی خطرناک از بیمارستان روانی در جزیره‌ی شاتر با کشتی به این جزیره سفر می‌کنند. تدی درجنگ جهانی دوم جنگیده و رخدادهای تلخ روزهای جنگ را فراموش نکرده است او  دیگر سربازان هنگام آزادسازی اردوگاه داخائو با اسیران کشته‌شده و زندانیان فراوانی روبه‌رو می‌شوند آن
 دخترانه های  یک ذهن  خوددرگیر   ( شهروز براری صیقلانی )←شین بازنشر      من   هفته رو   خیس ،  و  بالدار ، بطور  سینه خیز  و با  درد پریود گذراندم . ما دهه ی  شصتی ها خیلی ماهیم .   والا...  خلاصه  با بی حوصلگی  سوار بر قایق تکنفره ای   در تلاطم دریای طوفانی  از جنس  دخترانه های ماهانه ، پارو زدم تا ساحل  ارامش  رو از پشت  امواج غریب در غم انگیزترین  لحظات هفته ،یعنی   غروب جمعه  دیدم  از دل درد و  کلافگی خسته بودم و  زدم زیر گریه ، تا  به خواب رف

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کت و پالتو زنانه